کد مطلب:276541 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:122

تحمل احادیث پیچیده و دشوار
در این جا مكرمت شریفی ذكر می گردد كه مشتمل بر دو مكرمت ارزنده است:

یكی: این كه دعا برای تعجیل ظهور مولایمان صاحب الزمان علیه السلام از مصادیق تحمل صعب مستصعب از احادیث ائمه اطهارعلیهم السلام می باشد.

دوم: این كه سبب می شود سایر احادیث آنان كه مستصعب و دشوار و اسرارشان كه خشن و ناهموار است را نیز متحمل و پذیرا گردد، و این مقام والا و مرتبه رفیعی است كه قسمتی از مراتب آن با مطالبی كه می آوریم بیان می شود. در این جا لازم است برای توضیح مقصود چند فایده را ذكر كنیم:

فایده اول

قسمتی از روایات كه در آن ها آمده: حدیث امامان صعب مستصعب است.

در اصول كافی به سند خود از حضرت ابوجعفر باقرعلیه السلام است كه فرمود: رسول خداصلی الله علیه وآله فرمودند: حدیث آل محمدعلیهم السلام صعب و مستصعب است كه جز فرشته مقرّب یا پیغمبر مرسل یا بنده ای كه خداوند دلش را به ایمان آزموده باشد، به آن ایمان نیاورد. پس هر آنچه از حدیث آل محمدعلیهم السلام به شما رسید، و دلتان بر آن نرم شد، و آن را شناختید، آن را بپذیرید، و آنچه كه دلتان از آن رمید و نا آشنا بود، آن را به خدا و رسول و عالم از آل محمدعلیهم السلام رد كنید، همانا كسی هلاك شونده است كه چیزی از آن را برایش بازگو كنند و تحمّل ننماید و بگوید: به خدا چنین نیست، به خدا چنین نیست و انكار، همان كفر است. [1] .

و نیز به سند مرفوعی از حضرت ابی عبد اللَّه صادق علیه السلام آمده فرمود: به درستی كه



[ صفحه 593]



حدیث ما صعب مستصعب است كه آن را تحمل نكند مگر سینه های نورانی یا دل های سالم و یا اخلاق نیكو. همانا خداوند از شیعیان ما [به ولایت ما] پیمان گرفته هم چنان كه از بنی آدم با «أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ»؛ آیا پروردگار شما نیستم، [به ربوبیت خویش] پیمان بست. پس هر آن كه [پیمان ما را] وفا نمود خداوند او را به بهشت وفا كند، و هركس با ما دشمنی ورزد و حقّمان را به ما ادا ننماید، در آتش جهنّم همیشه خواهد سوخت. [2] .

همچنین از امام صادق علیه السلام، از حضرت امام زین العابدین علیه السلام است كه فرمود: به تحقیق كه علم علما صعب مستصعب است كه آن را تحمل نكند مگر پیغمبر مرسل یا فرشته مقرّب و یا بنده مؤمنی كه خداوند دلش را برای ایمان آزموده باشد.... [3] .

این حدیث را صفّار نیز در بصائر الدرجات آورده و نیز به سند خود از حضرت ابوجعفر باقرعلیه السلام روایت كرده كه فرمود: حدیث ما صعب مستصعب است كه متحمل نشود مگر فرشته مقرّب یا پیغمبر مرسل یا مؤمن امتحان شده و یا شهری كه دژ محكم داشته باشد. پس هنگامی كه امر ما واقع گردد و مهدی ما بیاید، مرد از شیعیان ما از شیر، جری تر و از نیزه بُرنده تر خواهد بود، دشمن ما را زیر پاهایش لگد می كند و با پنجه های دستش او را می زند، و این در موقعی است كه رحمت و فرج خداوند بر بندگان نازل گردد. [4] .

و به سند دیگری از ابوحمزه ثمالی از حضرت ابوجعفر باقرعلیه السلام آورده كه گفت: شنیدم آن حضرت می فرمود: حقا كه حدیث ما صعب مستصعب است كه جز سه طایفه آن را متحمل نگردد: پیغمبر مرسل یا فرشته مقرّب یا بنده مؤمنی كه خداوند دلش را برای ایمان آزموده باشد.

سپس فرمود: ای ابوحمزه! مگر نمی بینی كه خداوند از فرشتگان مقرّب و از پیغمبران مرسل، و از مؤمنان آزمایش شده برای [پذیرش] امر ما اختیار نموده است. [5] .

و به سند دیگری از آن حضرت است كه فرمود: حدیث آل محمدعلیهم السلام صعب



[ صفحه 594]



مستصعب، سنگین، مقنع، اجرد و ذكوان است، آن را تحمّل نمی كند مگر فرشته مقرّب یا پیغمبر مرسل، یا بنده ای كه خداوند دلش را برای ایمان آزموده، یا شهری كه حصار داشته باشد، پس هرگاه قائم ما بپاخیزد، نطق كند و قرآن تصدیقش نماید. [6] .

و به سند دیگری نیز از آن حضرت است كه فرمود: حدیث ما صعب مستصعب است، به آن ایمان نیاورد مگر فرشته مقرّب یا پیغمبر مرسل یا بنده ای كه خداوند قلبش را برای ایمان آزموده باشد، پس هرچه را دل هایتان شناخت برگیرید، و هر آنچه برایتان ناآشنا بود به ما رد كنید. [7] .

به سند دیگری نیز مثل همین حدیث را روایت كرده است.

و از مفضّل آورده كه گفت: شنیدم حضرت امام صادق علیه السلام می فرمود: حدیث ما صعب مستصعب است، آن را متحمل نمی شود مگر فرشته مقرّب یا پیغمبر مرسل یا مؤمنی كه خداوند قلبش را برای ایمان آزموده باشد. [8] .

و به سند خود از اسماعیل بن عبد العزیز آورده كه گفت: شنیدم حضرت ابی عبد اللَّه صادق علیه السلام فرمود: حدیث ما صعب مستصعب است، گوید: عرضه داشتم: فدایت شوم برای من تفسیر كن. فرمود: ذكوان: [یعنی] همیشه فروزان است. گفتم: أجرد؟ فرمود: [یعنی] پیوسته شاداب است. عرض كردم: مقنع؟ فرمود: مستور و پوشیده است. [9] .

و به سند خود از اصبغ بن نباته آورده كه گفت: از امیر المؤمنین علیه السلام شنیدم كه فرمود: همانا حدیث ما صعب مستصعب است، خشن مخشوش است، پس اندكی به سوی مردم برافكنید، هركس آن را شناخت او را بیفزایید، و هركه انكار كرد خودداری نمایید. آن را تحمل نكند مگر سه طایفه: فرشته ای مقرّب، یا پیغمبری مرسل، یا بنده مؤمنی كه خداوند دلش را برای ایمان آزموده باشد. [10] .

و به سند دیگری از حضرت ابوجعفر باقرعلیه السلام آورده كه فرمود: همانا حدیث ما صعب



[ صفحه 595]



مستصعب، اجرد، ذكوان، وعر، شریف و كریم است، پس هرگاه چیزی از آن شنیدید و دل هایتان برایش نرم شد، آن را برگیرید و حمد الهی را بر آن بجای آورید، و اگر تحمل نتوانستید و توانش را نداشتید، پس آن را به امام عالم از آل محمدعلیهم السلام برگردانید، كه بدبخت هلاك شده كسی است كه بگوید: به خدا چنین نبوده. سپس فرمود: ای جابر! همانا انكار همان كفر ورزیدن به خدای عظیم است. [11] .

فایده دوم

در بیان معنی حدیث كه در فرمایشان امامان علیهم السلام آمده: حدیث ما صعب مستصعب است.

احتمال دارد كه منظور تمام آنچه از ایشان رسیده، بوده باشد و دشواری آن چنین توجیه شود كه: تحمّل آن دشوار است. و معنی تحمّل: بیان و نشر آن در جاهای مناسب و بنابر مقتضای حال باشد، چون مؤمن كامل، مواقع بیان را می شناسد و نیز می داند كه در چه مواردی باید آن را مخفی كند، لذا در هر مقامی به آنچه صلاح او است - به نور ایمان - عمل می نماید.

ولی آنچه به نظر قاصر من به واقع نزدیك تر می نماید - بلكه به نظر هوشمند ماهر این معنی متعیّن است - این كه: منظور احادیثی است كه در فضائل آن ها بیان شده از اسرار غریب و آثار عجیب و مقامات والایی كه اندیشه ها بدان راه نیابد و شؤون بدیعی كه خردمندان از بیان آن ها عاجزند. بنابراین اضافه برای تخصیص است، یعنی: حدیث مخصوص ما كه در فضل و مقامات وارد است صعب مستصعب است، چون نسبت حدیث به ایشان به دو گونه متصور است:

اول: مطلق آنچه به آن خبر داده اند، كه احتمال اوّل بر این معنی تطبیق می شود.

دوم: آنچه به ایشان اختصاص دارد و در بیان شؤون و مقامات و علوم و كرامات ایشان است.

بنابراین اضافه حدیث به آن ها، دلالت بر عموم دارد، و دیگر نیازی نیست كه گفته شود:



[ صفحه 596]



منظور بعضی از احادیث است كه مضاف را تقدیر كنیم، و یا بگوییم: از باب مجاز لغوی است كه عام ذكر گردیده و خاص اراده شده، بلكه متعین آن است كه بر حقیقت حمل كنیم، و اضافه را برای اختصاص بدانیم.

و ممكن است مراد از حدیث در آن روایات شأن و صفت باشد، چنان كه در بعضی از گفته های یكی از بزرگان آمده، یا این كه حدیث مرادف با ذكر یا امر باشد كه همه به یك معنی برمی گردد. و بر آنچه ما اختیار و تأیید كردیم اخبار متعددی دلالت می كند كه به ذكر قسمتی از آن ها تبرك می جوییم. ان شاء اللَّه تعالی، از جمله:

- اخباری است كه چنین وارد شده: امر امامان علیهم السلام صعب مستصعب است. مانند: روایت صفار در بصائر از ابوالربیع شامی از حضرت ابوجعفر باقرعلیه السلام كه گفت: در خدمت آن حضرت نشسته بودم، پس دیدم حضرت ابوجعفرعلیه السلام به خواب رفت، سپس سر برداشت وئ فرمود: ای ابوالربیع! حدیثی است كه شیعیان در دهان می گردانند و حقیقت را نمی دانند. عرض كردم: قربانت گردم آن چیست؟ فرمود: گفته علی بن ابی طالب علیهما السلام: «إِنَّ أَمْرَنا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لا یَحْتَمِلُهُ إِلاّ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِیٌّ مُرْسَلٌ أَوْ مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلإِیمانِ»؛ [12] ای ابوالربیع، مگر نمی بینی كه فرشته ای هست ولی مقرّب نیست، و [حدیث ما را] متحمل نمی شود جز مقرّب، و گاهی پیغمبر هست ولی مرسل نیست، و آن را متحمل نمی شود جز مرسل، و گاهی مؤمن است ولی آزموده نشده، و متحمل آن نگردد مگر مؤمنی كه خداوند دلش را برای ایمان آزموده باشد.

و نیز به سند خود از ابوبصیر و محمد بن مسلم آورده كه حضرت ابی عبد اللَّه صادق علیه السلام فرمود: با مردم از آنچه می شناسند گفتگو كنید، و از آنچه ناآشنایند درگذرید، و ما و خودتان را به زحمت میندازید، به درستی كه امر ما صعب مستصعب است كه تحمل نمی كند آن را مگر فرشته مقرّب یا پیغمبر مرسل و یا بنده مؤمنی كه خداوند قلبش را برای ایمان آزموده باشد.

و به سند خود از سدیر صیرفی آورده كه گفت: در پیشگاه حضرت ابی عبد اللَّه صادق علیه السلام



[ صفحه 597]



شرفیاب بودم و مسائلی كه اصحاب ما داده بودند بر آن جناب عرضه می كردم. ناگهان سؤالی به دلم افتاد، عرض كردم: فدایت شوم! مسأله ای دارم كه همین حالا به قلبم خطور كرد. فرمود: مگر در بین آن مسائل نیست؟ عرض كردم: خیر. فرمود: چیست؟ گفتم: فرموده امیر مؤمنان علیه السلام: همانا امر ما صعب مستصعب است، آن را نمی شناسد مگر فرشته مقرّب یا پیغمبر مرسل یا بنده مؤمنی كه خداوند دلش را برای ایمان آزموده باشد. امام صادق علیه السلام فرمود: آری، فرشتگان مقرّب و غیر مقرّب دارند، و در پیغمبران نیز مرسل و غیر مرسل هست، و مؤمنین آزموده و غیر آزموده دارند، و به راستی كه این امر شما بر فرشتگان عرضه شد، پس جز مقرّبین به آن اقرار نكردند، و بر پیغمبران عرضه شد و جز مرسلین به آن اقرار ننمودند، و بر مؤمنین عرضه شد و جز آزمودگان آن را اقرار نداشتند. [13] .

و از ابوبصیر آورده كه گفت: حضرت ابی عبد اللَّه صادق علیه السلام فرمود: امر ما صعب مستصعب است كه متحمل آن نشود مگر كسی كه خداوند ایمان را در دلش نوشته باشد. [14] .

و نیز در همان كتاب به سند خود از امیر مؤمنان علیه السلام آورده كه فرمود: امر ما اهل البیت صعب مستصعب است، آن را نشناسد و به آن اقرار نكند جز فرشته مقرّب یا پیغمبر مرسل یا مؤمن نجیبی كه خداوند دلش را برای ایمان آزموده باشد. [15] .

و نیز به سند خود از زیاد بن سوقه آورده كه گفت: نزد محمد بن عمرو بن الحسن بودیم، و از مصایب خاندان پیغمبرصلی الله علیه وآله سخن گفتیم، پس او گریه كرد تا این كه محاسنش از اشك چشمش تر شد، سپس گفت: همانا امر آل محمدعلیهم السلام بزرگ و نقابدار است، نمی توان آن را بازگو كرد، و چون قائم ما بپاخیزد آن را به زبان آورد و قرآن او را تصدیق خواهد كرد. [16] .

می گویم: ظاهر! امر در این احادیث و امثال این ها مرادف با شأن است، پس مقصود دشواری شؤونی است كه خداوند متعال برای آنان قرار داده و به ایشان مخصوص گردانیده،



[ صفحه 598]



چه از امور دنیوی باشد یا اخروی یا معجزات شگفت انگیز و یا دلایل آشكار یا علوم كامله یا مواهب شامله یا اسرار غریب یا ویژگی های عجیب، یا حقوق مالی یا صفات حالی و... كه جز خدا و یا كسی كه خداوند به او تعلیم كرده باشد - یعنی رسول اكرم و ائمه مصعومین علیهم السلام - كسی نمی تواند آن ها را بشمارد، و برای این معنی شواهد متعددی در اخبار هست كه بر پژوهنده مخفی نیست.

فایده سوم

در بیان معنی صعب و مستصعب و سایر الفاظی كه در آن روایات هست. صعب نقیض ذلول است، ذلول آن است كه برای همه رام می باشد، برخلاف صعب.

در مجمع البحرین گفته: صعب نقیض ذلول است. گویند: صَعُبَ الشّی ء - بضمّ العین - صُعُوباً: دشوار و بامشقّت شد. [17] .

مؤید این معنی در بخش چهارم كتاب در شباهت مولی صاحب الزمان علیه السلام به ذوالقرنین گذشت، و مراد در این جا مقامی است كه برای غیر آن ها رام نمی باشد، و احدی از خلایق نمی تواند به آن دست یابد و شؤونی را كه خداوند تعالی به ایشان اختصاص داده درك نماید، به طوری كه دست هیچ یك از فرشتگان مقرّب و پیغمبران مرسل نیز به آن نرسد.

و دلیل و شاهد بر این، روایتی است كه در بصائر الدرجات از مفضّل آورده كه گفت: حضرت ابوجعفر باقرعلیه السلام فرمود: همانا حدیث ما صعب مستصعب، ذكوان و اجرد است كه آن را متحمل نشود فرشته مقرّب و نه پیغمبر مرسل و نه بنده ای كه خداوند دلش را برای ایمان آزموده باشد.

امّا صعب: آن است كه هنوز سوار نشده، و امّا مستصعب: آن است كه وقتی دیده شود از آن فرار كنند. [18] .

ان شاء اللَّه تمام این حدیث را با بیان معنی آن و جمع بین آن و بین اخبار سابق در یكی از فواید آینده خواهیم آورد.



[ صفحه 599]



و شاهد بر این كه مراد از صعب: مقامی است كه خداوند به آنان اختصاص داده، در تفسیر امام حسن عسكری علیه السلام درباره فرموده خدای تعالی: «وَلا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ»؛ [19] (خطاب به آدم و حوا) و به این درخت نزدیك نشوید، آمده: درخت علم، درخت علم محمد و آل محمدعلیهم السلام كه خدای - عزّوجلّ - تنها به ایشان اختصاص داده از میان سایر خلقش، پس خدای تعالی فرمود: «وَلا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ»، شجره علم كه مخصوص محمد و آل او است به امر الهی كسی غیر از آن ها از آن تناول نمی نماید.

و از آن بود كه پیغمبر و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام بعد از اطعام به مسكین و یتیم و اسیر تناول فرمودند تا این كه گرسنگی و تشنگی و خستگی پس از آن ندیدند، و آن درختی است كه از سایر درخت های بهشتی امتیاز دارد، از جهت این كه: سایر درخت های بهشتی هر كدام نوعی میوه و خوردنی داشتند، ولی این درخت و جنس آن گندم و انگور و انجیر و عنّاب و سایر انواع میوه ها و خوردنی ها را داشت. لذا كسانی كه وصف آن درخت را حكایت كرده اند اختلاف دارند، بعضی گفته اند: گندم است. بعضی دیگر گفته اند: انگور است. و دیگران گفته اند: انجیر. و كسانی گفته اند: عنّاب بوده است. خدای تعالی فرمود: «وَلا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ» به این درخت نزدیك نشوید كه بخواهید درجه و فضل محمد و آل محمد را دریابید، كه خداوند تعالی این درجه را به ایشان اختصاص داده، و این درختی است كه هركس به اذن خدای - عزّوجلّ - از آن تناول كند، علم اوّلین و آخرین را بدون تعلّم الهام می گردد، و هر كس بدون اجازه خداوند از آن تناول نماید به مقصد نرسیده و پروردگارش را عصیان می نماید.... [20] .

و نیز شاهد بر این معنی در تفسیر البرهان از ابن بابویه رحمه الله به سند خود از امام صادق علیه السلام در حدیثی طولانی آورده كه فرمود: پس هنگامی كه خدای - عزّوجلّ - آدم و همسرش را در بهشت اسكان داد به آن دو فرمود: «كُلا مِنْها رَغَداً حَیْثُ شِئْتُما وَلا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ»؛ بخورید از غذاهای بهشت هرچه می خواهید و به این درخت - یعنی درخت گندم - نزدیك نشوید، كه از ظالمان خواهید شد.



[ صفحه 600]



به منزلت محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین و امامان - صلوات اللَّه علیهم - بعد از این ها نگاه كردند، دیدند برترین منازل بهشت است، گفتند: پروردگارا! این منازل برای كیست؟ خدای - جلّ جلاله - فرمود: سرهایتان را بلند كنید به ساق عرش بنگرید، پس سرها بلند كردند، نام های محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین و امامان - صلوات اللَّه علیهم - را دیدند كه به نوری از نور پروردگار جبّار جلّ جلاله بر ساق عرش نوشته شده. پس گفتند: پروردگارا، چقدر اهل این منزلت نزد تو گرامی هستند و چقدر نزد تو محبوب هستند و چقدر نزد تو شرافت مندند؟! خدای - جلّ جلاله - فرمود: اگر این ها نبودند شما را نمی آفریدم، اینان گنجینه داران علم من، و امنای سرّ من می باشند، مبادا كه به دیده حسد به ایشان نگاه كنید و منزلت ایشان را نزد من آرزو نمایید و محل والای اینان را تمنّا كنید. تا این كه امام صادق علیه السلام فرمود:... پس هنگامی كه خدای - عزّوجلّ - خواست بر آن ها توبه كند، جبرئیل نزد ایشان آمد و گفت: شما بر خودتان ستم كرده اید به جهت تمنّی منزلت كسانی كه بر شما برتری یافته اند، پس جزای شما همین بود كه از جوار خداوند - عزّوجلّ - به زمین او فرستاده شدید.... [21] .

و اما مستصعب: منظور آن چیزی است كه شنونده آن را دشوار می بیند. در حدیث بصائر به همین اشاره بود كه امام علیه السلام فرمود: مستصعب آن است كه هرگاه دیده شود از آن فرار می گردد.

و امّا خشن: ضدّ لیّن و نرم است، چون تحمّل آن برای غیر ممتحنین دشوار است.

و امّا مخشوش: شتری است كه در بینی اش خِشاش - به كسر - قرار می دهند، و آن چوبی است كه در بینی شتر قرار داده می شود و زمام او را می بندند تا بیشتر رام و تسلیم گردد. گویی امام علیه السلام حدیثشان را به آن تشبیه نمود، برای دلالت بر امر به حفظ و صیانت آن از كسی كه آن را تحمل نمی كند و به آن ایمان ندارد. و امامان علیهم السلام آن را برای كسانی كه اهلیّت نداشته اند بیان نمی كردند.

پس بر مؤمن واجب است كه اسرار و صفات خاصّه ایشان را بیان نكند مگر برای كسی كه طاقت و ظرفیت تحمل آن را دارد. و این است معنی این كه حدیث به خِشاش



[ صفحه 601]



مقید شده است، و دلیل بر این معنی این كه: در حدیثی كه روایت كردیم آمده: پس به سوی مردم اندكی برافكنید، هركه شناخت او را بیفزایید و هركه انكار نمود دیگر چیزی نگویید.

و امّا وعر: - به سكون عین - ضدّ سهل می باشد كه تأكید صعب مستصعب می باشد.

فایده چهارم

در معنی فرمایش امام علیه السلام: «به راستی كه این امر شما بر فرشتگان عرضه شد، پس چرا مقرّبین به آن اقرار نكردند، و بر پیغمبران عرضه شد و جز مرسلین به آن اقرار ننمودند، و بر مؤمنین عرضه شد و جز آزمودگان آن را اقرار نداشتند كه ظاهرش منافات دارد با اخبار بسیاری كه دلالت می كند بر این كه تمام فرشتگان و پیغمبران به ولایت خاندان رسول صلی الله علیه وآله به درگاه الهی تقرب می جویند و دینداری می كنند، و شؤونی كه خداوند - عزّوجلّ - برای ایشان قرار داده اقرار دارند. از جمله اخبار:

در بصائر الدرجات به سند خود از حضرت ابی عبد اللَّه صادق علیه السلام آورده كه فرمود: فرشتگان به جوار قدس و نزدیكی به خداوند تبارك و تعالی نرسیده اند مگر با آنچه شما برآنید، و به تحقیق كه فرشتگان توصیف می كنند آنچه شما وصف كنید، و می جویند آنچه شما می جویید، و هرآینه از فرشتگان عدّه ای هستند كه می گویند: [خدایا] سخن ما درباره آل محمدعلیهم السلام هم چنان است كه تو آنان را قرار داده ای.

و نیز در آن كتاب به سند خود از حمّاد بن عیسی آورده كه گفت: شخصی از حضرت ابی عبد اللَّه صادق علیه السلام سؤال كرد: فرشتگان بیشترند یا فرزندان آدم؟ فرمود: سوگند به آن كه جانم به دست او است كه ملائكه خداوند از تعداد خاك بیشتر است، و در آسمان هیچ جای پایی نیست مگر این كه در آن فرشته ای هست كه تقدیس و تسبیح خدا می كند، و در زمین هیچ درخت و حتی همچون جای نوك سوزنی نیست مگر این كه در آن فرشته ای موكّل است كه هر روز می آید آن را می آموزد، خداوند آن ها را می داند، هیچ یك از آنان نیست مگر این كه با ولایت ما اهل البیت به خداوند تقرّب می جوید و برای دوستانمان طلب



[ صفحه 602]



مغفرت می كند، و دشمنانمان را لعنت می نماید، و از خداوند می خواهد كه عذاب ویژه ای را بر آن ها بفرستد. [22] .

و نیز به سند خود از رسول خداصلی الله علیه وآله آورده كه فرمود: نبوت برای هیچ پیغمبری در عالم اظلّه كمال نیافت تا این كه ولایت من و ولایت خاندانم بر او عرضه شد، و برای او مجسّم شدند، و پیغمبران به طاعت و ولایت ایشان اقرار كردند. [23] .

و به سند خود از امام صادق علیه السلام آورده كه فرمود: هیچ پیامبری به نبوّت نرسید مگر به معرفت حقّ ما و برتری ما بر دیگران. [24] .

و در روایت دیگر از آن حضرت است كه فرمود: نه هیچ پیغمبری به نبوت رسید و نه رسولی فرستاده شد مگر به ولایت ما و به برتریمان از غیر خودمان. [25] .

و از حضرت امام باقرعلیه السلام است كه فرمود: ولایت ما ولایت خداوند است كه خداوند هیچ پیغمبری را جز به آن مبعوث نكرده است. [26] و روایات دیگر.

و می توان به چند وجه بین این دو را جمع كرد:

اوّل: این كه منظور در این اخبار اذعان و اقرار به ولایت و افضلیّت ایشان به نحو اجمال است، و در حدیث اوّل اذعان و اقرار تفصیلی مراد است كه از شناخت خصوصیات و شؤون ایشان به طور تفصیل برمی آید.

دوم: این كه مراد در آن اخبار فقط تصدیق قلبی است و در حدیث اوّل منظور تصدیق قلبی و زبانی هر دو است.

سوم: این كه منظور در حدیث نخستین سبقت گرفتن در عالم ارواح به اقرار به آنچه خداوند برای محمد و آل اوعلیهم السلام قرار داده می باشد، كه سبقت گیرندگان به آن، پیغمبران مرسل و فرشتگان مقرّب و مؤمنان آزموده بوده اند و سایر انبیاء و فرشتگان و مؤمنین از آن ها



[ صفحه 603]



پیروی كردند: «وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِكَ المُقَرَّبُونَ»؛ [27] و پیشتازان پیشروان، آنان مقرّب هستند.

این است آنچه در این باره به خاطر رسیده و بر هر یك از این وجوه بعضی از اخبار شاهد است، و ذكر آن ها با اختصاری كه در نظر داریم منافات دارد. واللَّه العالم وهو العاصم.

و بعید نیست كه مراد از فرموده امام علیه السلام: امر شما...، به قرینه بعضی از روایات، خصوص آنچه مربوط به قیام حضرت قائم علیه السلام باشد، زیرا كه از اسراری است كه در تصدیق و اعتقاد به آن جز عدّه بسیار نادر و كم باقی نمی مانند. و شاهد بر این چند روایت است از جمله:

1 - در اصول كافی به سند خود از منصور آورده كه گفت: حضرت ابی عبد اللَّه صادق علیه السلام به من فرمود: ای منصور! این امر بر شما نمی رسد مگر پس از ناامیدی، و نه به خدا تا این كه [خوب از بد] جدا شوید، و نه به خدا تا بررسی گردید، و نه به خدا تا بركنار شوید. آن كه می بایست شقاوتمند شود به شقاوت برسد و آن كه می بایست سعادتمند گردد به سعادت برسد. [28] .

2 - و نیز از حضرت ابوجعفر باقرعلیه السلام است كه فرمود: همانا دل های مردم از این حدیث شما (اعتقاد به غیبت امام قائم علیه السلام) می رمد، پس هركه به آن اقرار كرد، او را بیفزایید و هركس انكار نمود رهایش كنید. به تحقیق كه ناچار فتنه ای پیش خواهد آمد كه هر پشتیبان و برگزیده ای نیز در آن سقوط كند، تا آن جا كه شخصی كه [به خاطر كمال دقّت] مو را دو نیم می كند هم سقوط می نماید، به حدّی كه جز ما و شیعیانمان باقی نماند. [29] .

3 - در غیبت نعمانی به سند خود از صفوان بن یحیی آورده كه گفت: حضرت ابوالحسن الرضاعلیه السلام فرمود: به خدا آنچه دیدگانتان را به سویش خیره كرده اید، نخواهد بود تا این كه از هم جدا شوید و آزمایش گردید، و تا این كه از شما باقی نماند جز اندكِ اندك. [30] .



[ صفحه 604]



4 - و از حضرت ابوجعفر باقرعلیه السلام آورده كه فرمود: ای شیعه آل محمدعلیهم السلام! همچون سرمه در چشم، آزموده و كم می شوید. و راستی كه صاحب سرمه می داند چه وقت سرمه در چشمش واقع می شود ولی نمی داند چه موقع از چشمش بیرون می رود، همین طور مرد بر روشی از امر ما صبح می كند ولی شب بر او می رسد در حالی كه از آن خارج شده باشد، و شب بر روشی از امر ما است، و صبح می كند در حالی كه از آن خارج شده باشد. [31] .

و روایات متعددی به همین معنی رسیده است.

و نیز شاهد بر مطلب فوق در بصائر و اصول كافی از حضرت امام باقرعلیه السلام آمده كه فرمود: همانا خدای تبارك و تعالی كه خلق را آفرید، آب گوارایی خلق كرد و آبی شور و تلخ آفرید، پس این دو آب به هم مخلوط شد، آن گاه گلی از صفحه زمین برگرفت و آن را به شدّت مالش داد، سپس به اصحاب یمین - در حالی كه آن ها در میانشان همچون مور به حركت آمده بودند - فرمود: به سلامت به سوی بهشت! و به اصحاب شمال فرمود: به سوی آتش! و باكی ندارم. سپس فرمود: آیا پروردگارتان نیستم؟ گفتند: چرا. تا روز قیامت نگویند: ما از این غافل بودیم. [32] .

سپس از پیامبران پیمان گرفت كه فرمود: مگر من پروردگار شما نیستم؟ سپس فرمود: و آیا این محمد رسول من نیست و این علی امیر مؤمنان نمی باشد؟ گفتند: چرا. پس نبوّت بر ایشان ثابت گشت. و از پیغمبران اولوالعزم پیمان گرفت كه: همانا من پروردگارتان هستم و محمد رسول من و علی امیر مؤمنان و جانشینان بعد از او والیان امر من و گنجینه داران علم من هستند. و مهدی كسی است كه به وسیله او برای دینم یاری می گیرم و دولتم را به او آشكار می سازم و به او از دشمنانم انتقام گیرم و به وسیله او - به طوع یا كراهت - عبادت شوم. گفتند: خدایا! اقرار كردیم و شهادت دادیم، ولی آدم نه اقرار كرد و نه انكار نمود، پس منصب اولوالعزمی برای آن پنج تن - از جهت مهدی علیه السلام - ثابت شد، و برای آدم عزمی بر اقرار به آن نبود. و همین است فرموده خدای - عزّوجلّ -: «وَلَقَدْ عَهِدْنا إِلی آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِیَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ



[ صفحه 605]



عَزْماً»؛ [33] و به تحقیق كه از پیش با آدم پیمانی افكندیم او نسیان كرد و برایش تصمیمی نیافتیم، فرمود: همانا یعنی ترك كرد.... [34] .

فایده پنجم

ظاهراً منظور از مؤمن آزموده شده شخصی است كه دلش به سبب هجوم اسباب شك و تردید به باطل تمایل نكند، و مقصود از شهری كه دژ محكم دارد، آن است كه ملكه حفظ اسرار و قبول و تسلیم در برابر فضایل خاندان رسول صلی الله علیه وآله را داشته باشد، هرچند كه در عداد آزمودگان نباشد.

فایده ششم

در بیان منظور از تحمّل كردن كه در آن اخبار ذكر گردیده.

شیخ نعمانی در كتاب غیبت به سند خود از عبد الاعلی آورده كه گفت: حضرت ابی عبد اللَّه صادق علیه السلام به من فرمود: ای عبد الاعلی! تحمل امر ما، معرفت و پذیرش آن نیست، همانا تحمّل امر ما حفظ و نگهداری و پوشاندن آن است از كسی كه اهلیّت ندارد. پس به آن ها (=شیعیان) سلام و رحمت خدا را برسان و بگو به شما فرموده: خدای رحمت كند بنده ای را كه دوستی مردم را به سوی خودش و ما جلب كند، به این كه برای مردم آنچه را كه آشنا هستند آشكار سازد، و از آنچه منكرند نسبت به ایشان لب فرو بندد. [35] .

و در بعضی از نسخه ها چنین است: واللَّه كسانی كه با ما سر جنگ دارند سنگینی بیشتری ندارند از كسی كه آنچه خوش نداریم از سوی ما فاش كند.... [36] .

و به سند دیگری از حضرت ابی عبد اللَّه جعفر بن محمدعلیهما السلام آورده كه فرمود: این امر تنها معرفت و پیروی از آن نیست تا این كه آن را از نااهل بپوشانی، و همین بس است كه بگویید: نگفته ایم. و از آنچه ما سكوت كرده ایم خاموش بمانید، كه اگر شما آنچه ما



[ صفحه 606]



گفته ایم بگویید، و در آنچه ساكت مانده ایم تسلیم ما باشید، ایمان آورده اید، هم چنان كه ما ایمان آورده ایم. خدای تعالی فرموده: «فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا»؛ [37] اگر ایمان آوردند به مانند آنچه شما ایمان آورده اید، پس هدایت شده اند.

علی بن الحسین علیهما السلام فرموده است: برای مردم با آنچه می شناسید حدیث گویید، و آنچه را طاقت ندارند برایشان بار ننمایید، كه آن ها را به ما مغرور سازید. [38] .

و به سند دیگری آورده كه حضرت ابوعبد اللَّه جعفر بن محمدعلیهما السلام فرمود: تحمل امر ما تنها تصدیق و قبول آن نیست، همانا بخشی از تحمّل امر ما ستر و پوشاندن آن از غیر اهلش می باشد، پس به آن ها (=شیعیان) سلام و رحمت الهی را برسان و به آن ها بگو (امام) به شما می گوید: خدا رحمت كند بنده ای را كه مودّت مردم را به سوی من و خودش جلب نماید، به آنچه می شناسند برایشان سخن بگوید و آنچه منكرند از ایشان بپوشاند. سپس فرمود: به خدا قسم آنان كه علیه ما جنگ بپا دارند زحمتشان بر ما بیشتر نیست از كسی كه آنچه را خوش نداریم به زبان آورد. [39] .

و در روایت دیگری از امام صادق علیه السلام آورده كه فرمود: هركه حدیث دشوار ما را پوشیده دارد خداوند آن را نوری بین دیدگانش قرار دهد و در بین مردم عزّتش بخشد، و هركس حدیث كوچك ما را فاش كند نمی میرد تا این كه اسلحه او را بگزد یا با حیرت خواهد مرد. [40] .

و در تحف العقول از امام صادق علیه السلام در سفارش هایش به محمد بن النعمان احول معروف به مؤمن الطاق آمده كه فرمود: ای پسر نعمان! همانا افشا كننده مانند كشنده ما به شمشیرش نیست بلكه گناهش سنگین تر است، بلكه گناهش سنگین تر است، بلكه گناهش سنگین تر است، ای پسر نعمان! همانا هركه علیه ما حدیثی روایت كند، از كسانی است كه به عمد ما را كشته و به خطا نكشته است... تا این كه فرمود: ای پسر نعمان! عالم نمی تواند تو را خبر دهد به تمام آنچه می داند، زیرا كه آن سرّ الهی است كه خداوند به عنوان راز به



[ صفحه 607]



جبرئیل گفته، و جبرئیل راز آن را به محمدصلی الله علیه وآله گفته، و محمد به علی و علی به حسن و حسن به حسین و حسین به علی و علی به محمد و محمد (علیهم السلام) به من سپرده است و من به آن كه خواهم سپرد، راز به یكدیگر سپرده اند، پس عجله نكنید، به خدا قسم این امر سه مرتبه نزدیك شد پس آن را شایع كردید و خداوند آن را به تأخیر انداخت، به خدا! سرّی ندارید مگر این كه دشمنانتان به آن از شما آگاه ترند.

ای پسر نعمان! خودت را حفظ كن كه مرا نافرمانی كردی، سرّ مرا فاش مكن، همانا مغیرة بن سعید بر پدرم دروغ گفت و سرّ او را فاش كرد، پس خداوند حرارت آهن را بر او چشانید، و ابوالخطّاب بر من دروغ بست و سرّ مرا فاش كرد، پس خداوند حرارت آهن را به او چشانید، و هر كس امر ما را پوشیده بدارد خداوند او را به وسیله آن در دنیا و آخرت زینت بخشد و قسمتش را خواهد داد، و او را از حرارت آهن و تنگی زندان ها حفظ خواهد كرد.

بنی اسرائیل دچار قحطی شدند تا جایی كه حیوانات و فرزندانشان هلاك گشتند، پس موسی بن عمران به درگاه خداوند دعا كرد، خداوند فرمود: ای موسی! این ها زنا و ربا را آشكار كردند و كلیساها را معمور و زكات را تضییع نمودند. موسی گفت: خدایا! به رحمت خود بر آن ها مهر بورز كه تعقل ندارند. پس خداوند به او وحی فرمود: من باران خواهم فرستاد و پس از چهل روز آنان را آزمایش خواهم كرد. پس این معنی را شایع و افشا كردند، و باران چهل سال از آن ها قطع شد، شما هم امرتان نزدیك شد، پس آن را در مجالستان شایع نمودید... تا این كه امام صادق علیه السلام فرمود: ای پسر نعمان! هیچ بنده ای مؤمن نخواهد بود تا این كه در او سه سنّت باشد: سنّتی از خداوند، و سنّتی از رسول او، و سنّتی از امام.

امّا سنّتی كه از خدای - عزّوجلّ - باید داشته باشد، این كه باید اسرار را كتمان نماید، خداوند جلّ ذكره می فرماید: «عالِمُ الغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلی غَیْبِهِ أَحَداً»؛ [41] او است دانای غیب، پس احدی را بر غیب خویش آگاه نسازد....



[ صفحه 608]



و امّا صفتی كه از رسول خداصلی الله علیه وآله باید دارا باشد، این كه با مردم به رفتار و اخلاق اسلامی مدارا كند.

و امّا سنّتی كه از امام علیه السلام لازم است در او باشد، صبر در سختی ها و ناراحتی ها است تا این كه خداوند برای او فرج برساند.... [42] .

حاصل از این اخبار و روایات دیگر این كه تحمّل مورد بحث كه در فرمایشات امامان علیهم السلام آمده با سه امر تحقق می پذیرد:

1 - شناخت امور و فضیلت امامان علیهم السلام.

2 - پذیرفتن و تسلیم بودن نسبت به آن.

3 - نگهداری آن از غیر اهلش.

و چون بعضی از فرشتگان و پیغمبران به حسب مراتبشان از شناخت بعضی از خصوصیات و وفضایل والای ایشان قاصرند، فرمودند: تحمّل نمی كند آن را جز فرشته مقرّت...، كه تحمل نكردن ایشان از جهت قصورشان از شناخت قسمتی از ویژگی هایی است كه خداوند به محمد و آل معصومش علیهم السلام اختصاص داده نه از جهت تسلیم نبودن، چون كه این كفر ورزیدن به خداوند است - چنان كه در روایت آخر فایده اوّل گذشت - بلكه اسرار و علومی دارند كه فرشتگان مقرّب و انبیای مرسل نیز تحمّل نتوانند كرد. چنان كه در بصائر به سند خود از ابی الصامت آورده كه گفت: شنیدم حضرت ابی عبد اللَّه صادق علیه السلام فرمود: قسمتی از حدیث ما است كه تحمّل نكند آن را نه فرشته مقرّب و نه پیغمبر مرسل و نه بنده مؤمنی. عرضه داشتم: پس چه كسی آن را تحمّل كند؟ فرمود: ما آن را تحمّل داریم. [43] .

فایده هفتم

در بیان این كه دعا برای حضرت قائم علیه السلام مصداق تحمّل امر امامان علیهم السلام می باشد.

به توضیح این كه امر حضرت قائم - عجّل اللَّه فرجه الشریف - به حسب آنچه خداوند از ویژگی ها در زمان غیبت و ظهورش قرار داده، از اسرار عجیب و امور دشواری است كه برای هیچ



[ صفحه 609]



یك از انبیا و مرسلین و اولیا و اوصیا اتفاق نیفتاده، و این امری است وجدانی كه نیازی به دلیل و برهان ندارد.

و در روایاتی كه از خاندان وحی و اهل ذكر رسیده نیز این معنی بیان شده هم چنان كه مولای ما امام ابومحمد حسن عسكری علیه السلام به احمد بن اسحاق فرمود: ای احمد بن اسحاق! این امری از خداوند و سرّی از اسرار الهی و غیبی از غیب او است. آنچه برایت گفتم بگیر و كتمان كن و از شكرگزاران باش كه فردای قیامت در علّیین خواهی بود - این حدیث را در حرف «غ» بخش چهارم كتاب به طور كامل آوردیم -.

لذا امامان علیهم السلام امر او را مخفی می داشتند و از ذكر نام او در مجالس نهی می نمودند، بلكه امر او آن قدر صعب است كه - در آخر فایده چهارم در حدیثی از امام باقرعلیه السلام گذشت -: آدم علیه السلام آن را نه انكار كرد و نه اقرار نمود و قرائن و شواهد دیگری كه سبب قطع و یقین می شود كه امر حضرت مهدی علیه السلام از امور صعب و اسرار عجیبی است كه آن را تحمّل نمی كند مگر فرشته مقرّب یا پیغمبر مرسل یا مؤمنی كه خداوند دلش را برای ایمان آزموده باشد.

و چون دعا برای آن حضرت علیه السلام حاكی از معرفت به آن حضرت و تسلیم بودن به امر اومی باشد، صحیح است كه بگوییم: دعا كنده برای آن جناب از مصادیق آن عنوان است.

فایده هشتم

در بیان این كه دعا برای تعجیل فرج مولایمان صاحب الزمان علیه السلام سبب توانایی مؤمن بر تحمّل سایر احادیث امامان علیهم السلام و امور صعب مستصعب آنان است به توضیح این كه سابقاً گذشت كه مداومت بر دعا برای آن حضرت علیه السلام مایه كمال ایمان و پایدار ماندن مؤمن بر عقیده و یقین است. و با احادیث گذشته معلوم شد كه تحمّل امور و احادیث صعب مستصعب امامان علیهم السلام از آثار این امر می باشد. یعنی: دعای خالصانه برای مولایمان صاحب الزمان علیه السلام سبب خلوص ایمان است، و خلوص ایمان موجب نائل شدن به این مرتبه والا است، نتیجه این كه: دعا برای حضرت صاحب الزمان علیه السلام سبب رستگاری به این مرتبه ارزنده می باشد.



[ صفحه 610]




[1] كافي: 401:1.

[2] كافي: 401:1.

[3] كافي: 401:1.

[4] بصائر الدرجات: 24.

[5] كافي: 4-1:1.

[6] بصائر الدرجات: 24.

[7] بصائر الدرجات: 21.

[8] بصائر الدرجات: 23.

[9] بصائر الدرجات: 23.

[10] بصائر الدرجات: 21.

[11] بصائر الدرجات: 22.

[12] بصائر الدرجات: 26.

[13] بصائر الدرجات: 26.

[14] بصائر الدرجات: 27.

[15] بصائر الدرجات: 27.

[16] بصائر الدرجات: 28.

[17] مجمع البحرين: 100:2، كتاب الباء.

[18] بصائر الدرجات: 24.

[19] سوره بقره، آيه 35.

[20] تفسير امام حسن عسكري عليه السلام: 74.

[21] تفسير برهان: 82:1.

[22] بصائر الدرجات: 68.

[23] بصائر الدرجات: 73.

[24] بصائرالدرجات: 74.

[25] بصائر الدرجات: 74.

[26] بصائر الدرجات: 75.

[27] سوره واقعه، آيات 10 و 11.

[28] كافي: 370:1.

[29] كافي: 370:1.

[30] غيبت نعماني: 111.

[31] غيبت نعماني: 110.

[32] سوره اعراف، آيه 172.

[33] سوره طه، آيه 115.

[34] بصائر الدرجات: 70؛ كافي: 8:2.

[35] غيبت نعماني: 13.

[36] غيبت نعماني: 13.

[37] سوره بقره، آيه 137.

[38] غيبت نعماني: 14.

[39] غيبت نعماني: 14.

[40] غيبت نعماني: 15.

[41] سوره جن، آيه 26.

[42] تحف العقول: 228.

[43] بصائر الدرجات: 23.